رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

رونیا هدیه آسمانی

عروسکم یه ماهه شد ..

نازنینم دیروز یه ماهت تمام شد و وارد ماه دوم شدی. یه ماه از زندگی جدیدت میگذره , روزهای اول خیلی آروم بودی شبها فقط برای شیر بیدار میشدی و گریه نمیکردی اما الان بیشتر گریه میکنی که البته به خاطر شکم دردت هست .ماما گفت که تا سه ماهگیت این دردها ادامه داره کاش میتونستم بهت کمک کنم که درد نداشته باشی تنها کاری که میتونم این مواقع انجام بدم اینه که پوشکت را دربیارم و پاهات را روی شکمت ماساژ بدم آخه اینجوری خیلی آروم تر میشی ... دیگه الان خیلی قشنگ نگاه میکنی سرت را هم به سمت تصویر میگردونی خیلی این حرکتت شیرینه .. چهارشنبه سه تایی رفتیم محل کار بابایی آخه خیلی سفارش کرده بودن که ببریمت خیلی دوست داشتن شمارو ببینن , وقتی رفتیم دوستای بابایی...
25 دی 1391

شروع یه زندگی جدید

امروز که دارم می نویسم رونیای گلم 17 روزشه ... اصلا متوجه گذر زمان نمیشم , بچه داری خیلی شیرین اما خیلی سخت هست . میخوام خاطراتم را کلی بنویسم .. رونیای گلم به روش سزارین بدنیا اومد نمیدونم چی بگم اما واقعا سزارین را دوست ندارم من نه ماه بارداری را پشت سرگذاشتم و دختر گلم را توی وجودم بزرگ کردم اما آخرین نفری بودم که می دیدمش این خیلی برام سخت بود .. وقتی من را از اتاق عمل بیرون آوردن کم کم داشتم بهوش می اومدم صدای همسر عزیزم را می شنیدم که داشت باهام صحبت میکرد ولی اصلا حال خوبی نداشتم بعد از اون همه درد طبیعی و الان هم اصلا نمیدونستم در چه حالی هستم , اصلا نفهمیدم چه وقت من را به اتاق خودم بردن کلا شب اول اصلا رونیا را خوب ندیدم هر...
14 دی 1391

دخترم رونیا بدنیا اومد..

دختر گلم پنجشنبه شب 23 آذر ساعت 18:13 دقیقه به وقت آلمان بدنیا اومد ... هرچند که میخواستم زایمان طبیعی داشته باشم و تا آخر هم درد را کامل کشیدم اما این دختر شیطونم همکاری نکرد و مجبور شدم سزارین کنم .. ...
10 دی 1391
1